جدول جو
جدول جو

معنی وصلت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

وصلت کردن
زنا شویی کردن پیوند بستن ازدواج کردن
تصویری از وصلت کردن
تصویر وصلت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
وصلت کردن
((~. کَ دَ))
ازدواج کردن
تصویری از وصلت کردن
تصویر وصلت کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صولت کردن
تصویر صولت کردن
خشم کردن، تندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصیت کردن
تصویر وصیت کردن
اندر زدادن پنددادن: (آدم علیه السلام به شیث وصیت فرمود که این سخنان را نگاه دار و اولاد خود را به محافظت آن وصیت کن)، سفارش کردن بکسی یاکسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
وژمگیدن پرگاله کردن پینه زدن، یا وصله کردن شکم. ته بندی غذا خوردن خوردن مقدار کمی نان و خوراک یا تنقل برای کاستن از شدت گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
اپیوختن پیوستن پیوند دادن کرواییدن کلواییدن پیونددادن پیوستن مقابل فصل جدا کردن: (تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی) (مثنوی)، پیوند زدن بدرخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحشت کردن
تصویر وحشت کردن
ترسیدن، هراسیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رحلت کردن
تصویر رحلت کردن
کوچ کردن و رفتن و سفر کردن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلحت کردن
تصویر مصلحت کردن
مشورت کردن، صلاح پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وصول کردن
تصویر وصول کردن
به دست آوردن، پولی یا چیزی از کسی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفلت کردن
تصویر غفلت کردن
غفلت داشتن، غفلت ورزیدن، غافل شدن، غافل بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صورت کردن
تصویر صورت کردن
تصویر ساختن، نقاشی کردن، برای مثال هنر باید که صورت می توان کرد / به ایوان ها در از شنگرف و زنگار (سعدی - ۱۵۹)، پنداشتن، تصور کردن، کنایه از چیزی را خلاف واقع نمودن، گزارش دروغ دادن، کنایه از ساختن پیکری شبیه انسان یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صورت کردن
تصویر صورت کردن
تصویر چیزی را کشیدن نقاشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار